ما بدهکاریم ...

به یکدیگر

و به تمام (دوستت دارم ) های نگفته ایم

که پشت دیوار غرورمان ماند

و انها را بلعیدیم

تا نشان دهیم که منطقی هستیم !

ramin

آدمیان جاودان می‌شدند...
اگر در می‌یافتند که از یک آغازند؛
و به یک پایان خواهند رفت...
که در عبور از این یگانه راه...
یکدگر را ببینند و ویران نکنند!
که به هم عشق هدیه دهند!
آن‌گاه زمین سپید می‌گشت...
از رنگ صلح...
و آبی آسمان درخششی بس عظیم می‌یافت...
آه!
آدمیان جاوید می‌شدند،
اگر در می‌یافتند...

ramin

گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست.................................
بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست...........................
گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن...................
گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست............
پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف.........
تو رفتي و دگر اثري از چلچله اي نيست......
رفتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت.............
بگذار بسوزد دل من مسله اي نيست.......................
گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت............................
جز عشق تو در خاطر من مشغله اي نيست...............................

ramin

انقدر باورت دارم که......

اگر بگویی باران هست......

به حرمت صدایت............

خیس میشوم................

ramin

کسی که دلش با تو نباشه و بخواد بره،...

میره!

بفهــــــــــم ! پس فقط برو کنار...

و بهش بگو :

خـــــــداحــافظ ...

بیشترش دیگه نمی‌ارزه ،... باور کن...

ramin

سپیدی موهایم را سر سری نگیر!!!

اینجا خیلی وقت است که برف نباریده…!!!

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری...
آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم...
که فـرامــوش می کــــنـم...

بـایـد نفـس بــکـشـــم. . . !!!

ramin

دندانپزشک اخرین دندان گرگ را کشید…

نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد…

گرگ زیر لب گفت:

بخند…

این است عاقبت گرگی که

عاشق گوسفندی شده باشد…!!!

ramin

در لابه لای دلشوره ها و تـرس هایـم،
لب پرتگاه ایستاده ام...
میدانم دستـــــــم را نمیگیری...
فقط محض رضای خدا...

پرتــــــم نکــن…!!!

ramin

دلمان خوش است که مینویسیم ...

و دیگــران می خـواننــد ...

و عــده ای می گـوینــد :

آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند ...

و بعضــی مـی خنــدنـد ...

دلمــان خـوش اســت ... !

به لــذت هــای کــوتـاه ...

به دروغ هــایی که از راســت ...

بـودن قشنــگ تـرند ...

به اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند ...

یـا کســی عاشقمــان شــود ...

با شــاخه گلی دل می بنــدیـم ...

دلمــان خـوش می شــود ...

به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی ...

و وقــتی چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود ...

چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم ...

و چــه ســــاده می شـکــنیم ...

همــــه چیـــز را ...

ramin

حس پرنده ای رو دارم که از قفس آزاد شده اما پرواز از یادش رفته !

خوب است که وقتی نفست بالا نمی آید...

کسی حرفهای بغض شده در گلویت را جایی نوشته باشد…!!!

ramin

تنهایی را ترجیح میدهم
به تن هایی که روحشان با دیگریست . .

زود است اما دعایت گرفت مادر...
پیر شدم...

ramin

از درد های کوچک است که آدم می نالد........

وقتی ضربه سهمگین باشد،

لال می شوی.....

نه....؟؟؟

ramin

هیچ چیز با گذشت زمان ساده تر نمیشود...


فقط ما خسته تر میشویم ...


و پذیرش چیز ها برایمان اسان تر !!

ramin

یک مترسک خریده ام!
عطر همیشگی ات را به تنش زده ام! درست مثل توست، فقط اینکه روزی هزار بار از رفتنش مرا نمی ترساند ...

گلویم کمی نفس میخواهد ...
از جنس خفگی....

ramin

سیگار به دست به آینه خیره می شوم
به چشمانم نگاه می کنم…

به صورتم…

به دود سیگار…
پک می زنم…

عمیق… عمیق تر…
چقدر دلم برای خودم تنگ شده است…

ramin

باور کردم تنهایی را . . .
چقدر دلم کسی را نمی خواهد امشب . . .

احساس است…
مزرعــــه که نیست
هـــــی شخـــمش میـــــزنی لعنتــــــی…!

ramin

یاد گرفتـــه ام........

انسان مدرنـــی باشــــم........

و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم.........

بـه جای بغـــــض و اشــــک..........

تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه.......

هوای بـــد ایــن روزهــا........

آدم را افســــــــرده میکنـد . . . !

ramin

من اهل دیاری هستم که.......

دختر و پسر با دو کلمه عربی بهم محرم می شوند........

اما با یک دنیا عشق نه........

ramin

همیشه به آدما به اندازه ای محبت کن.....
که بعدش مجبور نشی.....
بهشون ثابت کنی که....

"یه احمق نیستی"

ramin

فكر مي كني درد من به خاطر خورشيد است؟
چه فايده بهار بيايد؟بادام ها شكوفه كنند؟
اَخرش مگر مرگ نيست؟
اما مگر من مي ترسم از مرگي كه خورشيد مي اَورد؟
من كه هر فروردين يك سال جوان تر مي شوم٬
هر بهار عاشق تر مي شوم٬مي ترسم؟
اَه دوست من٬درد من چيز ديگري است.

"در جواب به سوال یکی از بازدیدکنندگان"

ramin

يه روز بهم گفت مي خوام باهات دوست باشم مي خوام دوستم داشته باشي
اخه من اينجا خيلي تنهام
بهش لبخند زدم و گفتم باشه فكر خوبيه منم خيلي تنهام
يه روز ديگه بهم گفت مي خوام تا اَخرش باهات بمونم چون تو لياقتت بيشتر از اينهاست در ضمن واسه اينكه خودم هم خيلي تنهام
بهش خنديدم و گفتم من از خدامه اَخه منم خيلي تنهام
يه روز ديگه گفت مي خوام برم يه جاي دور جايي كه هيچ مزاحمي نباشه بعد كه همه چي رو به راه شد ميام ميارمت پهلوي خودم.اّخه اونجا هم من خيلي تنهام
يه روز نامه داد و ديدم كه نوشته من اينجا يه دوست پيدا كردم مي دوني چرا؟اَخه من اينجا خيلي تنهام
منم براش يه لبخند كشيدم و زيرش نوشتم عاليه فكر خوبيه خوشحالم.
يه روز تلفن زد و گفت من اينجا قراره با دوستم زندگي كنم تا ابد٬براي هميشه.
ديگه جوابي بهش ندادم فقط براش يه لبخند كشيدم.حالا ديگه اون تنها نيست و من از اين بابت خوشحالم و چيزي كه بيشتر خوشحالم مي كنه اينه كه اون نمي دونه

من هنوز خيلي تنهام

ramin

دیدم مردمانی که شرف را به دار آویختند..........

آبروی دختری بی گناه را به سادگی ریختند.........

دیدم کودکی که در اغوش مادرش جان می داد.........

دیگر چه طور میتوان این همه درد را برد از یاد...

دیدم زنانی که از فقر به خود فروشی تن میدن......

پدری از فقر کودکانش گرسنه خوابیدن..............

دیدم پسری را برای سکه ای التماس میکرد..........

چه طور میشود ندید و هیچ نگفت از این درد........

باید که دل را از مرز نفرت آزاد کنید............

صلح و دوستی را در این جهان فریاد کنید..........

یا اگر به انتظار او نشته اید که بیاید..........

زمین را برای آمدنش پر از عد و داد کنید.........

ramin

فیلم مسخره ای به نام زندگی...

با بازیگری به نام "من".......

از کارگردانی خوبی به نام "خدا"

..واقعا بعید بود...

ramin

انکس که می گفت:دوستم دارد...........

عاشقی نبود که به شوق من امده باشد......

رهگذری بود که روی برگهای خشک پاییزی راه می رفت......

صدای خش خش برگها همان اوازی بود که من گمان می کردم.......

میگوید: دوستت دارم........

ramin

گاهی وقتا.....

زندگی تمام حواسشو جمع می کنه....

تا ببینه....

تو چه چیزی رو دوست داری تا....

همونو ازت بگیره....

ramin

اولین کسی را که دوست داری دلت را میشکندو میرود....

دومین کسی را که دوست داری و می آیی از تجربه قبلی خود استفاده کنی بدتر دلت میشکند میزارد میرد....

بعد دیگر هیچ وقت هیچ چیز برایت مهم نیست و میشوی ان آدمی که هیچ وقت نبودی....

دیگر دوست دارم برات رنگی ندارد و اگر یه آدم خوب با تو دوست شود تو دلش را میشکنی که انتقام خودت را گرفته باشی.....

و.......

اینجوری میشود که دل همه آدمها میشکند.....

ramin

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری
آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم
که فـرامــوش می کــــنـم

بـایـد نفـس بــکـشـــم. . . !!!

ramin

چشمانت را برهم بگذار لحظه ای
آه....

اگر چشمانم بسته بود،نه تورا میدیدم نه او را نه خندیدنتان و نه...

پیرم کرده ای لعنتی!

حرف‌های عاشقانه ام برای تو بود اما.. برای اومیگفتی
مراکه عاشقت بودم را سوزاندی

چه راحت رفتی.................

ramin